کلام ایام -۵۱۷، آموزش های دین خدا در کلام و سیره حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

سالهای گذشته در ایام سالگرد ولادت حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا – سلام الله علیها – و گاهی در ایام مربوط به شهادت آن وجود قدسی عباراتی از خطبه نقل شده از آن حضرت را انتخاب و مورد بحث و بررسی و شرح و توضیح قرار می دادیم و مجموعا بیش از بیست مقاله تحت عنوان کلی «معارف دین توحیدی در کلام و سیره حضرت فاطمه زهرا، سلام الله علیها» و یا عناوینی شبیه آن در بخش «کلام ایام» در این وبسایت منتشر شد.
اما سرانجام امسال تصمیم گرفتیم که تفسیر خطبه شریف به طور کامل – از جهت شرح و توضیح الفاظ – انجام بگیرد و شامل همه عبارات آن شود. حکمت و ضرورت این کار انشاالله تعالی در ضمن مباحث تفسیری روشن خواهد شد.
در این سلسله مقالات جدید مقداری از شرح و توضیحات عبارات منتخب قبلی را گاهی عیناً و گاهی به طور خلاصه نقل خواهیم کرد.

قبل از شروع تفسیر و شرح عبارات خطبه شریف به ذکر فشرده کلیاتی از اوصاف آن و اهداف متعالی حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا – سلام الله علیها – از حضور در مجلسی که در مسجد النبی – صلی الله علیه و آله – برقرار شد و بیان خطبه مورد بحث می پردازیم. اما اوصاف مشروح آن و علت و حکمت بیان آن به صورت تفصیلی در ضمن مباحث تفسیری ذکر خواهد شد. انشاءالله تعالی.

مطالب مقدماتی مورد نظر را در ضمن چند نکته بیان می‌کنیم و توجهات خواننده های مقالات را ابتداء به این چند نکته جلب می‌نماییم.
یکم: قابل توجه است که مطالب خطبه شریف خطاب به افراد جامعه دینی و سران حکومت برقرار در آن جامعه گفته شده و آنها کسانی بودند که سال ها در کنار پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله – زندگی می کردند و همراه آن حضرت روزی پنج بار در نماز جماعت و در مسجد حضور می یافتند و معارف دینی را به طور مستقیم از خود وجود مبارک پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله – فرا می گرفتند.

و اگر در فهم معانی آیات قرآن اشکالی برای آنها پیش می آمد از آن حضرت درباره آن سوال می کردند و به طور کلی ارتباط آنها به طور مستقیم و روزی چند بار و در شرایط مختلف اجتماعی و حوادث زندگی با سفیر پروردگار عالمیان در بین مردم یعنی رسول خدا – صلی الله علیه و آله – بر قرار بود.
بعضی از آن مردم سالها قبل از هجرت و از زمان شروع نبوت و رسالت آن حضرت به او ایمان آورده بودند و در حوادث زندگی در کنار او بودند. بعضی دیگر بعد از هجرت و در شهر مدینه و در چند سال اخیر رسالت پیامبر خدا و کتاب آسمانی ایمان آورده بودند،و مجموعاً عموم آنها با معارف دین خدا چه آیات قرآن و معانی آنها و چه کلام رسول خدا – صلی الله علیه و آله – و رفتارهای جاذب و اخلاق عظیم آسمانی او آشنا بودند.
اما با وجود اوضاع فوق الذکر، حضرت فاطمه زهرا – سلام الله علیها – صاحب مقام عصمت و علم مخصوص فوق عادی در این خطبه آموزش اصحاب پیامبر خدا – صلی الله و علیه و آله – استمرار آن نوع آموزش را لازم و ضروری دانسته و آن را در رفتار و کلام خود مورد توجه قرار داده و به آن اقدام نموده است.
اما رفتارهای اکثر پیروان دین خدا در آن زمان و زمان های بعدی و بالخصوص زمان ما تناسبی با آموزشهای آن معلم ندارد،چون اکثر آنها به صرف یک آشنایی اجمالی سطحی با معارف دین خدا، نوعی بی نیازی از استمرار آموزش ها و ادامه آنها احساس می کنند و به همان آشنایی سطحی و چند عبادت مشهور مثل نماز خواندن و روزه گرفتن و توجه گذرا و اندک به کتاب آسمانی، اکتفا می کنند.
دوم: آن رفتار آموزشی از حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا – سلام الله علیها – نظریه عجیبی را که اهل سنت درباره اصحاب رسول خدا ا صلی الله علیه و آله – دارند را باطل میکند و جاهلانه و غیرقابل اثبات بودن آن را آشکار می کند.

توضیح اینکه: اهل سنت عموماً و حتی بسیاری از دانشمندان دینی آنها، یک مقام رفیع و خاصی برای اصحاب پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله – قائل هستند و درباره آنها به نوعی مصونیت از خطا و جهل و گناه اعتقاد دارند و در مقابل کسانی که عدالت اصحاب را مورد بررسی و نقد قرار دهند،رفتاری بسیار خشن دارند و حتی گروهی از آنها برای کسانی که عدالت یکی از صحابه پیامبر خدا – صلی الله و علیه و آله – را زیر سوال ببرد یا رد کند،مجازات اعدام قائل هستند، و چنین شخصی را کافر می دانند!
شیعه و گروهی از اهل سنت چنین عقیده ای را باطل می دانند و در حالی که افرادی از صحابه را تکریم می کنند و آنها را افرادی صالح معرفی می کنند،افراد دیگر از آنها را غیر عادل و مرتکب گناهان کبیره می دانند.
در این نوشتار ما وارد بحث تفصیلی در این زمینه نمی شویم،اما متذکر این نکته می شویم که در قرآن مجید آیات زیادی در تخطئه بعضی از صحابه پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله – و ذکر اعمال خلاف شریعت اسلام آنها وجود دارد و خدای سبحان گروهی از صحابه را که همان منافقان  بودند را در آیاتی از کتاب آسمانی به شدت و با صراحت مورد انتقاد و تخطئه قرار داده و آنها را اهل جهنم معرفی کرده است. مثل آیاتی از سوره های بقره و نساء و توبه و منافقون و بعضی سوره های دیگر!
همچنین در منابع تاریخی که خود اهل سنت و علمای بزرگ و مشهور آنها نوشته اند،اعمال خلاف و جنایاتی از بعضی صحابه ذکر شده است که هیچ گونه توجیهی حتی جاهلانه برای آنها وجود ندارد.
نکته بسیار مهم دیگر در این زمینه آن است که بعضی از صحابه پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله – اقدام به جنگ با گروهی از صحابه نموده اند و گروهی از آنها را در آن جنگ و حوادث دیگر به قتل رسانده‌اند،حالا چگونه عقل انسان می پذیرد که یک صحابه عادل باشد و قاتل او هم عادل باشد و یا حداقل یک صحابه، فرد دیگری از صحابه را فاسق یا کافر معرفی کند و جنگیدن با او و کشتن او را جایز و لازم بداند.
کسانی که به عدالت تمامی صحابه معتقدند،ناچار باید آیات زیادی از قرآن مجید را که درباره منافقان و رفتارهای آنها نازل شده مورد بی اعتنائی قرار دهند و این کاری بسیار شگفت انگیز و تعجب آور است!

طرفداران این عقیده مخالف قرآن و مخالف عقل و حقایق و واقعیات قطعی تاریخی حادثه «جنگ جمل» و «جنگ صفین» را چگونه می خواهند توجیه کنند؟!
در جنگ جمل گروهی از اصحاب پیامبر خدا تحت فرماندهی دو نفر از صحابه یعنی طلحه و زبیر و همچنین عایشه همسر پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله – با گروه دیگری از صحابه که تحت رهبری و فرماندهی امام امیرالمومنین علی – علیه السلام – قرار داشتند، جنگیدند و عده‌ای از افراد سپاه حکومتی را کشتند، آیا آن رفتار با این عقیده یعنی عقیده به عدالت صحابه سازگار است؟
یعنی علاوه بر اینکه امام امیرالمومنین علی – علیه السلام- از طرف خدای سبحان به حکومت جامعه دینی منصوب شده بود و به طور مکرر و با صراحت از طرف رسول خدا – صلی الله علیه و آله – برای تصدی حکومت دینی معرفی شده بود،حکومت او به طور کامل و به صورت آشکار یک حکومت مردمی بود و اکثریت قریب به اتفاق مردم آن حکومت را به رسمیت می شناختند و سران آن سپاه یعنی سپاه جمل در تأسیس آن حکومت نقش آشکاری داشتند و با آن حضرت بیعت کرده بودند،حال از پیروان این عقیده یعنی «عدالت مطلق صحابه» باید سوال کرد که جنگ دو گروه از صحابه با یکدیگر چگونه با آن سازگار میشود. و اصحاب جمل چه توجیهی برای رفتارشان در به راه انداختن جنگ با امام امیرالمومنین علی – علیه السلام – داشتند؟ در حالی که آن حضرت حداقل یکی از صحابه محسوب می شد!
در خطبه حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا -سلام الله علیها – این عقیده مخالف قرآن و مخالف احکام شرعی و مخالف عقل به صراحت رد شده،و از عبارات کلام شریف به صراحت بر می آید که آن عقیده صرفاً جنبه سیاسی داشته و هیچ ربطی به احکام و اخلاق دینی ندارد و عقول سالم هرگز اندک پذیرشی نسبت به آن نخواهند داشت و پیروان آن عقیده در عالم سیاست خودشان به خوبی می دانند که آن عقیده مخالف قرآن مجید و احکام و اخلاق دینی است و علمای پیرو حکومت ها جهت اهداف سیاسی و مادی خود آن را رواج داده اند و سعی کرده‌اند با استناد به آیاتی از قرآن و معانی ادعایی برای آن آیات به نحوی به آن مشروعیت بدهند و مردم ناراضی را در این زمینه ساکت کنند، اما علائم ساختگی و سیاسی بودن در آن آشکارتر از آن است که جای اندک مقبولیتی و مشروعیتی در اذهان عقلا و دانشمندان و افراد جویای حقایق برای آن پیدا شود.
نتیجه اینکه: پیروان دین خدا حتی کسانی که مدت ها با شخص پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – مصاحبت داشتند و به طور مکرر و به راحتی به حضور آن حضرت می رسیدند و به طور مستقیم آموزش های دینی را از شخص او دریافت میکردند، بی نیاز از استمرار آموزش ها نبودند. حتی کسانیکه با معانی ظاهری و الفاظ آیات قران آشنا بودند.
سوم: نیاز به استمرار آموزش ها اختصاصی به معارف دین آسمانی و همچنین شریعت پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – ندارد، بلکه از بعضی جهات بین مسلک ها و مذاهب و فرهنگ های مختلف عمومیت دارد. این موضوع و علل و جهات مختلف آن در ادامه این مباحث مورد توجه قرار خواهد گرفت – ان شاءالله تعالی – اما این نوع نیاز به استمرار آموزش ها، در شریعت های آسمانی بالخصوص شریعت پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم – علل بسیار مهمی دارد که در همین نوشتار مورد بحث قرار خواهد گرفت.
اما درباره عمومیت آن به طور فشرده متذکر چند مثال و نمونه می شویم. یکی: جریان رفتارهای بنی اسرائیل بعد از خروج از مصر و نجات از حکومت فرعون و بلاها و شکنجه های آن حکومت، و اظهار تمایل درونی به شرک و پرستش گوساله و مجموعاً گرایش به بت پرستی. به طوری که خدای سبحان در کتاب آسمانی در این زمینه می فرماید: «وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَىٰ قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَٰهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ – إِنَّ هَٰؤُلَاءِ مُتَبَّرٌ مَا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ – قَالَ أَغَيْرَ اللَّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَٰهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ – وَإِذْ أَنْجَيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ ۖ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ ۚ وَفِي ذَٰلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ » (الاعراف / ۱۳۸ – ۱۴۱) یعنی: و بنی اسرائیل را از دریا عبور دادیم و بر قومی گذشتند که اصنام [بتهای] خود را عبادت می کردند، گفتند: ای موسی برای ما هم معبودی [از نوع بت ها] قرار بده همچنانکه آنها معبود هایی دارند، [موسی] فرمود: شما قومی هستید که به جهل خود عمل میکنید. کاری که این قوم دارند نابود شدنی است و آنچه انجام می دادند، باطل است. گفت: آیا غیر از الله معبودی برای شما بجویم با آنکه او شمارا به جهانیان فضیلت [و برتری] داده است، [و یاد بیاورید] وقتی را که شما را از آل فرعون نجات دادیم که عذاب سختی را بر شما تحمیل می کردند، پسر بچه های شما را می کشتند و دختران تان را زنده نگاه می داشتند و در آن [جریان] از طرف پروردگارتان بلا و [امتحان] عظیمی بود.
اما بنی اسرائیل بعد از دیدن آن همه معجزه و با وجود آن همه رحمت و الطاف پروردگارشان مثل نجات از حکومت فرعون طاغی و بلا های تحمیلی او بر آنها و کشتار نوزادان پسر و برتری دادن به آنها از ناحیه نزول وحی و بعثت پیامبران، باز به تبهکاری و رفتارهای جاهلانه و جنایات خود ادامه دادند. آنها پیامبران زیادی را در طول تاریخ کشتند به طوری که مشهور شدند در تاریخ به پیامبر کشی و به قتل پیامبر صاحب شریعت بعدی یعنی حضرت عیسی – علیه السلام – اقدام کردند و حکومت روم را به کشتن آن حضرت تحریک کردند. و سرانجام مخالفت با پیامبر خاتم حضرت محمد – صلی الله علیه و آله و سلم – به بالاترین مراحل و مراتب رساندند و چند بار به کشتن آن وجود قدسی اقدام کردند و هنوز هم مخالفت با دین خدا و آخرین کتاب آسمانی و آخرین پیامبر خدا را به اشکال مختلف انجام می دهند از جمله با ساختن دروغ ها و انتشار آنها در سطح عالم دیگری: اینکه وقتی مسیحیان وارد روم شدند تحت تاثیر افکار و عقاید بت پرستان روم قرار گرفتند و عقاید خود را با عقاید شرک آمیز و بت‌پرستی رومی مخلوط کردند و به سه گانه پرستی ( تثلیث) روی آوردند.
چهارم: استمرار آموزش ها در دین خدا و شریعت پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم- از یک نظر به دو قسم تقسیم می شود. قسم اول جهت عقیدتی و اخلاقی دارد و قسمت دوم جهت علمی.
استمرار در آموزش ها در نوع و قسمت اول سبب تثبیت اخلاق دینی و عقاید آن میشود مثل یاد کردن مستمر و پی درپی پروردگار عالمیان و انس گرفتن با یاد و پیدا کردن آرامش و اطمینان قلبی از طریق این نوع ارتباط. در این زمینه خدای سبحان به بندگانش دستور ذکر کثیر داده و فلاح انسان را در ذکر کثیر خود قرار داده، به طوری که فرمود:
«وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (الجمعه/۱۰) یعنی: و الله را زیاد یاد کنید تا بلکه به فلاح (سعادت و رستگاری) برسید.
پس تذکر معارف دینی و دریافت آموزش ها از آیات قرآن و معلمان آسمانی و سخنان و رفتارهای آنها و در صورت عدم دسترسی به آنها و از روی ناچاری از معلمان عادی بشری سبب افزایش ایمان و آرامش  و اطمینان قلبی انسانها میشود.
اما قسمت دوم به غنای خاص علوم و معارف دین خدا و کثرت و فراوانی آن ها و به یک معنی نامحدود بودن آن علوم و معارف ارتباط دارد. به طوری که در اثر استمرار و مطالعه و تفکر و تدبر در آیات قرآن، علوم و معانی جدیدتری به طور مستمر از آیات قرآن کشف می شود. و کشف معانی جدید از آیات قرآن هرگز به انتها نمی‌رسد و این راه نورانی و باشکوه، همیشه باز است و در اصل بن بستی در آن وجود ندارد.
پنجم: قرآن مجید انواعی از معانی و علوم است و نوعی از آن اختصاص به پیامبران و امامان معصوم – علیهم السلام – و معلمان آسمانی دارد. به‌طوریکه از امام امیرالمومنین علی – علیه السلام – نقل شده است که فرمود:
«كتابَ اللّه ِ على أربَعةِ أشياءَ : علَى العِبارَةِ ، و الإشارَةِ ، و اللَّطائفِ ، و الحَقائقِ . فالعِبارَةُ للعَوامِّ ، و الإشارَةُ للخَواصِّ ، و اللَّطائفُ للأولياءِ ، و الحقائقُ للأنبياءِ » (۱) یعنی: کتاب خدا بر چهار چیز است [چهار نوع معنا در آن وجود دارد] عبارت و اشاره و لطایف و حقایق. عبارت برای عامه مردم و اشاره برای خواص و لطایف برای اولیاء و حقایق برای انبیاء.
این حدیث شریف از وجود مبارک حضرت سیدالشهداء، امام حسین – علیه السلام – (۲) و همچنین از وجود مبارک امام صادق – علیه السلام- هم نقل شده است. (۳)
درباره این حدیث شریف قبلاً در بعضی از مقالات مربوط به قرآن مجید کلامی ذکر شد و به خواست خدا در فرصت مناسب دیگری شرح و توضیح و تفسیری برای آن ذکر خواهیم کرد – ان شاءالله تعالی – اما در این نوشتار متذکر نکته ای در ارتباط با موضوع مورد بحث عرض می کنیم و آن اینکه: فهم و درک نوعی برتر و متعالی تر از معانی قرآن مجید اختصاص به انبیاء دارد و این مطلب در حدیث شریف مورد تصریح قرار گرفته است. و لازم به تذکر است که در تقسیم بندی فوق، وجود مبارک امامان معصوم – علیهم السلام – و حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا – سلام الله علیها – در این حدیث و امثال آن، در ردیف انبیاء – علیهم السلام – محسوب  می‌شوند و صاحب مقام علمی مخصوص هستند.
آن ذوات مقدسه گاهی معانی ظاهری و سطحی آیات قرآن را به مردم متذکر می شوند و گاهی معانی عمیق باطنی آنها را و گاهی هم به معانی نوع برتر و متعالی تر اشاره ای می کنند، در حد فهم عادی انسان ها و یا سوال آنها و یا غفلت آنها از همان معانی عادی ظاهری.
در این خطبه شریف وجود قدسی حضرت صدیقه طاهره، فاطمه زهرا – سلام الله علیها – متذکر معانی ظاهری و سطحی بعضی از آیات قرآن شده، متناسب با فهم عامه مردم و حاضران در مجلس،و همچنین بعضی از معانی رفیع متعالی از نوع لطایف و حقایق، باز هم متناسب با فهم و درک انسانهایی که ممکن بود در زمانهای بعدی به مطالب خطبه شریف اطلاع یابند و از آن بهره مند شوند. و ما به خواست خدا در مباحث مربوط به تفسیر عبارات و الفاظ به کار رفته در خطبه متذکر بعضی از معانی آنها خواهیم شد ان شاءالله تعالی.
جهت رعایت اختصار تذکر بعضی از مطالب مقدماتی و شروع شرح و توضیح عبارات خطبه را به شماره بعدی موکول میکنیم.
الیاس کلانتری
۱۴۰۱/۱۱/۱

کلام ایام - 15، حریم پناهگاه قدسی
بخوانید

 

پاورقی ها:
۱-عوالی الئالی ج۴ ص۱۰۵، حدیث ۱۵۵

۲-بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۹۲، ص ۲۰

۳-همان، ج۷۸، ص۲۷۸

دکمه بازگشت به بالا
بستن