کلام ایام – ۲۲۹، امام صادق و نهضت علمی جهانی پیامبران (علیهم السلام)

indexبخش ششم

زهد در دنیا

امام صادق- علیه السلام- در کلام شریف خود «زهد در دنیا» را اولین نشانه و عامل خیر برای بندگان معرفی فرمود. البته خیری که خداوند- جلّ جلاله- آن را اراده کند، یعنی خیر حقیقی نه خیری که عده ای از انسان ها تصوّر یا توهّم می کنند! و ما در دو بخش قبلی از این سلسله مقالات- یعنی شماره های ۲۲۷ و ۲۲۸ – بطور تفصیلی در خصوص آن بحث کردیم.

اما مراد از زهد در این روایت شریف بی رغبتی به دنیا و متاع آن است. یعنی انسان در حدّ لزوم یا ضرورت از متاع دنیا بهره برداری کند و امکانات زندگی چه مال و دارائی های متعارف، و چه قوای بدنی و روحی خود را در راه زندگی حقیقی در دنیا و مقصد حیات در عالم دیگر مصرف یا ذخیره کند. ما بطور مکرّر در مقالات قبلی متذکر این نکته شدیم که انسان برای یک زندگی مطلوب و متعالی با ارزش ها و کمالات عظیم و لذت های پایدار آفریده شده و آن زندگی حقیقی در عالم بعد از دنیا برقرار است و زندگی دنیوی راه رسیدن به آن و عامل دریافت نعمت های عظیم و بی شمار آن می باشد! اما جای تأسّف شدید و حزن زیاد است که عده زیادی از انسان ها از این حقیقت، در غفلتی به سر می برند غفلتی با زیان ها و خسارات جبران ناپذیر! و وقتی متوجه این غفلت و از دست رفتن فرصت ها می شوند که دیگر دیر شده و کاری از دست خودشان و دیگران بر نمی آید! و عجیب تر اینکه زمان حیات دنیوی و فرصت آماده شدن برای زندگی حقیقی هر روز و هر ساعت و هر لحظه امکان دارد به پایان برسد. در کلامی مشهور از وجود مبارک رسول خدا- صلّی الله علیه و آله و سلّم-  دنیا بمنزله مزرعه آخرت معرفی شده است بطوریکه فرمود:

«الدُّنْیا مَزْرَعَهُ الآخِرَة» اما توجه به این کلام شریف و عمل کردن به اقتضای آن حتی در پیروان و علاقه مندان به آن حضرت، اندک است! و انسان ها غالباً مبتلا به نوعی غفلت و بی اعتنائی نسبت به این موضوع هستند. و اما زیان و خسران این بی اعتنائی و غفلت گاهی از حدّ محاسبه و بررسی فراتر می رود.

عجیبت تر این است که این نوع غفلت و بی اعتنائی در مورد اشیاء و متاع دنیوی غالباً و در زندگی اکثر انسان ها دیده می شود. مثل اینکه عده زیادی از کشاورزان با همان معلومات و علم اندک و حتی گاهی بی سواد و بدون آشنائی با افکار و تجربیات دیگر اقوام و ملل، توجه دارند به اینکه اگر در زمین خود زراعت نکنند و درخت و گیاهی نکارند، زندگی آن ها از جهت مالی دچار اختلال خواهد شد، لذا در فصل و زمان مناسب، به زراعت و کاشتن بعضی از درختان اقدام می کنند. و ما کمتر کشاورزی را می بینیم که از این موضوع غفلت کند تا زمان و فرصت مناسب برای زراعت، از بین برود و او آن سال از درآمد ناشی از زراعت و حاصل آن محروم شود.

اگر یک نوجوان و حتی کودک در سنین اولیه تحصیل، در انجام وظایف درسی تعیین شده اهمال کند و بجای انجام تکالیف و یاد گرفتن دروس خود بیشتر به بازی و سرگرمی و تماشای برنامه های تلویزیونی و امثال آنها بپردازد، والدین و معلمان آن کودک و نوجوان او را موعظه می کنند و غالباً موعظه آن ها حتی با سرزنش و تحقیر هم همراه می شود و در منزل و یا جمع بستگان از کودک خود انتقاد می کنند، و اگر آن نوجوان امتحان مهمی مثل امتحان ورودی به دانشگاه ها را در پیش داشته باشد، اهمال و بی اعتنائی او به مطالعه و یاد گرفتن دروس با برخورد شدید انتقادی والدین و دیگران مواجه می شود و او را مورد سرزنش و تخطئه و تحقیر قرار می دهند. اما دانشمندان در رشته علوم تربیتی و روانشناسان، و کارشناسان روان شناسی آموزشی و دانشمندان دیگر مرتبط با این رشته های علمی، هشدار می دهند که سرزنش و تحقیر و سختگیری زیاد در این زمینه کار نادرست و زیانباری است و به لحاظ تجربیات هم مشاهده می کنیم بعضی از این برخوردها و سختگیری ها و روش های نادرست تذکر و آموزش موجب نفرت یک کودک و نوجوان از فرا گرفتن دروس و مطالعات مربوط به آن ها می شود و حتی عده ای از نوجوانان در اثر این نوع رفتارهای والدین و معلمان تصمیم به ترک تحصیل می گیرند.اگرچه بعداً از این اقدام خود پشیمان خواهند شد.

اما با وجود این آثار نامطلوب روش های تذکر و موعظه و هشدار دانشمندان و کارشناسان تعلیم و تربیت باز هم بطور مستمر والدین کودکان و دیگران به همان روش نادرست رفتاری ادامه می دهند!

علت اصلی این نوع رفتارها عصبانیّت والدین و گاهی بعضی از معلمان از رفتار کودکان و نوجوانان در جهت فرا گرفتن دروس و انجام تکالیف درسی است. و در صورت به وجود آمدن این نوع عصبانیّت، یک شخص به اقتضای حالت روحی خود رفتار می کند، نه با توجه به قوانین آموزشی و نظرات روان شناسان و کارشناسان رشته علوم تربیتی و آموزشی! یعنی آن ها از فرزند خردسال و یا نوجوان خود توقع و انتظار دارند که به موقعیت زندگی خودش و ارزش فرا گرفتن دروس و نتایج و آثار آن در زندگی خود توجه کنند که مثلاً او لازم است در امتحانات درسی قبول شود و یا نمره بالاتر دریافت کند، یا وقت امتحانات نزدیک است، یا ارزش فرا گرفتن دروس بیشتر از ارزش بازی و تفریح است- البته در نظر عقلا و در سنین بالاتر از کودکی و نوجوانی- و امثال آن ها.

همچنین اگر یک جوان بالخصوص در سنین بالاتر و بعد از فراغت از تحصیل، سراغ کاری نرود و در صورت امکان اشتغال به کاری مناسب به آن اقدام نکند و بیکار بگردد و اگر پولی بدست آورد، در امور غیر معقول مصرف کند و امثال آن ها، والدین و دیگران آن جوان را مورد انتقاد و سرزنش قرار می دهند و اگر او یک وقت به خواستگاری دختری برود و اقدامی برای ازدواج انجام دهد، او را رد می کنند و غالباً جواب منفی به پیشنهاد او می دهند، حتی گاهی او را تحقیر  هم می کنند.

کلام ایام - 85، تفسیری از حکمت های امیرالمؤمنین علی علیه السلام
بخوانید

اما تعجب آور است که در نظام متعارف زندگی، عده زیادی از انسان ها هم نسبت به اصل زندگی حقیقی بی اعتناء هستند و هم به لوازم آن! اگرچه در سنین رشد عقلی و مراتب کاملتر آن قرار گرفته اند، و هم اینکه از رفتار کسانیکه در حالت اهمال و غفلت قرار دارند، تعجب نمی کنند و به وضعیت آن ها بی اعتناء هستند! یعنی این نوع غفلت از حیات اخروی و بی اعتنائی و اهمال نسبت به آن در زندگی انسان ها خیلی عادی شده است.

علت اهمال درباره زندگی اخروی

مسأله مهم در اینجا علت این اهمال است یعنی وقتی انسان هر روز و هر ساعت و هر لحظه امکان دارد زندگی دنیوی و فرصت های آن را از دست بدهد و عمرش به پایان برسد، پس چگونه می شود به آن حادثه مهم بی اعتناء باشد. یعنی برای همگان قابل قبول است و هیچ استدلالی هم مورد نیاز نیست و بر اساس مشاهدات و تجربیات همه انسان ها اعم از جوان و پیر و سالم و مریض در هر روز و هر ساعتی امکان دارد از دنیا بروند و زندگی آن ها منتقل شود به عالمی دیگر و اینکه عقل انسان حکم می کند آنجا را قبلاً مورد شناسائی قرار دهد و از وضعیت آنجا و زندگی خودش اطلاعاتی بدست آورد.

حادثه رحلت انسان طبعاً مهمترین حادثه عمر او است و چیزی نیست که بشود از نظر عقلی نسبت به آن بی اعتنائی کرد. از نظر عموم انسان ها چه آن هائی که ایمان به زندگی اخروی دائماً و مستمراً در روح آن ها جریان دارد و چه کسانی که در اصل به آن زندگی عقیده دارند، اما نسبت به آن در غفلتی به سر می برند- یعنی عقیده آن ها به ایمان تبدیل نشده! و چه کسانی که بطور کلی عقیده یا توجهی به آن زندگی ندارند، حادثه رحلت حادثه بسیار مهمی محسوب می شود و به بیان دیگر مهمترین حادثه عمر انسان ها.آن هائی که ایمان به زندگی اخروی دارند، و آموزش های دین آسمانی و سخنان و رفتارهای پیامبران خدا ارکان اساسی حیات آن ها را تشکیل می دهد، توجه دارند به اینکه هر عمل خوب و همه تکالیف دینی دارای آثار مطلوب مبارکی برای آن ها خواهد بود و آن ها بجهت خودداری از کارهای ممنوع و ظلم به دیگران و محرومیّت از لذت ها و در مقابل کمک به انسان ها و محبت به آن ها و تحمل سختی ها در رفتار با دیگران، چه پاداش های عظیمی دریافت خواهند کرد و چه لذت هائی از نعمت های بهشتی نصیب آن ها خواهد شد! طبعاً آن ها دوست دارند قبل از حادثه رحلت از دنیا، خود را برای آن زندگی آماده کنند و اندوخته و ذخیره بیشتری برای آن زندگی دائمی فراهم کنند! طبعاً آن گروه از انسان ها از اینکه زندگی دنیوی آن ها در اثر حادثه ای و یا بطور طبیعی به پایان برسد و در نتیجه ذخائر آن ها برای آن زندگی و نجات از سقوط در جهنم، کمتر باشد، نگران خواهند بود. آن ها در زندگی دنیا بطور مستمر در فکر آن زندگی و در جهت آماده شدن و بدست آوردن لوازم مورد نیاز آن   به سر می برند و طبعاً نباید هیچ نوع غفلتی در زندگی آن ها به وجود بیاید.

اما گروه دوم هم، بلحاظ اینکه عقیده به آن زندگی دارند و زندگی دنیا را پایدار نمی بینند و احتمال وقوع حادثه رحلت در هر زمانی وجود دارد و ذخیره ای هم برای آن زندگی ـ در اثر غفلت و بی اعتنائی ـ فراهم نکرده اند، طبعاً نباید دچار غفلت شوند.

و اما گروه سوم که یا عقیده به زندگی اخروی ندارند یا طوری در گرداب  زدگی دنیوی و گاهی گناهان و ظلم ها فرو رفته اند که اصلاً مجال فکر کردن در مورد آینده حتی چند روز و چند سال بعد را هم ندارند و تمام توجهات آنها به همین زندگی معطوف شده و غیر از این دنیا جائی برای خود تصور نمی کنند، طبعاً تصور مرگ برای  آنها هم بسیار با اهمیت باید باشد ! چون در نظر آنها مرگ پایان همه چیز است.

پس بنابراین این توضیحات و تذکرات اصولاً هیچ انسانی در سنین عقلی و کمال آن نباید به زندگی اخروی و حادثه رحلت که شروع آن زندگی است و حقیقت زندگی دنیوی و بهای حقیقی ـ نه بهای توّهمی ـ آن بی اعتناء باشد. اما بطوری که در زندگی خود و دیگران مشاهده می کنیم این بی اعتنائی و اهمال زیانبار با خسارت های عظیم و گاهی بی پایان در زندگی ها برقرار است، پس طبعاً این وضعیت و حالت عللی دارد که لازم است مورد بررسی و شناسائی قرار بگیرد.

از بررسی این موضوع واین رفتار در انسانها و دقت در سخنان رهبران آسمانی، بر می آید که  عامل اصلی این روحیه و رفتارهای ناشی از آن یا مرتبط با آن میل و رغبت و علاقه به دنیا و متاع آن است. این همان چیزی است که توجهات انسان را به خود مشغول می کند و انسان نسبت به زندگی اخروی و حتی سود و بهره عقلی اعمال و رفتارهای خود برای آینده بی اعتناء می شود. یعنی علاقه و تمایل به بعضی از اشیاء و در مجموع زندگی دنیوی تمام فضای روح انسان را اشغال می کند و دیگر در آن جائی برای  توجه  به زندگی اخروی حتی چند سال و چند ماه و چند روز بعد و حتی گاهی چند ساعت بعد هم نمی ماند. و تمام قوای روحی و جسمی و دارائی های انسان صرف بدست آوردن خواسته های فوری و آنی و لذت های ناشی از آنها می شود.

۱۳۹۷/۵/۲

الیاس کلانتری

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن