کلام ایام -۵۳۹، روزهای پرفضیلت و تاریخی ماه ذوالحجة

بخش سوم*

بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ 

کلیات*

  • خطابه حضرت سیدالشهداء در فضائل امیرالمؤمنین (علیهما السلام) در سرزمین «مِنا»
  • علت انصراف امام حسن -مجتبی- از حکومت
  • مبارزه فرهنگی امام حسین -علیه السلام- در دوره امامت خود با حکومت معاویه
  • قصد اصلی امام حسین -علیه السلام- از تشکیل آن اجتماع در سرزمین «مِنا»
  • اکمال دین خدا و اتمام نعمت او در چه زمانی تحقق یافت؟
  • اگر امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- متصدی امر حکومت نمی شد، بازهم «اکمال دین» و «اتمام نعمت» خدا بر انسان ها تحقق یافته بود.
  • غفلت و اهمال جامعه دینی در جریان غصب خلافت امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
  • عموم افراد جامعه دلایل حقانیت امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- را برای خلافت قبول داشتند.
  • ذکر فضائل امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و مقام امامت او برای آیندگان ضروری بود.
  • اهمال جامعه دینی درباره موضوع خلافت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
  • چرا امام حسن مجتبی -علیه السلام- از حکومت دینی در زمان امامت خود منصرف شد.
  • شباهت رفتار امام حسین -علیه السلام- در اجتماع تشکیل یافته در سرزمین «مِنا» با رفتار رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- در غدیر خم

       *******************

در بخش قبلی، جریان برقراری اجتماعی از زائران خانه خدا با دعوت حضرت امام حسین -علیه السلام- در زمان برگزاری مراسم «حج» و در سرزمین «مِنا» با شرح و توضیح فشرده ای ذکر شد. و گفته شد که در آن اجتماع حدود ۲۰۰ نفر از «اصحاب» رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- و ۷۰۰ نفر از «تابعان» حضور یافتند.

هچنین گفته شد که امام حسین -علیه السلام- در آن اجتماع متذکر جریان «غدیرخم» و امامت و خلافت امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و ابلاغ کامل و آشکار یعنی «تبلیغ» آن از طرف وجود مبارک رسول خدا -صلی الله علیه وآله- شد و از اصحاب آن حضرت که در آن اجتماع حضور داشتند خواست که سخنان او را در صورت صحت تصدیق کنند.

امام -علیه السلام- در خطابه خود دلایل حقانیت امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- را یک یک متذکر می شد و اصحاب حاضر در آن اجتماع با صراحت و بطور آشکار اعلام می کردند که خودشان آن دلایل را از رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- شنیدند و در آن اجتماع عظیم یعنی «غدیرخم» حضور داشتند.

حال در این بخش از سلسله مقالات مربوط به این موضوع عرض می کنیم، -بطوری که قبلاً هم به آن اشاره ای شد- زمان تشکیل آن اجتماع در «مِنا» حدود ۵۰ سال بعد از جریان «غدیرخم» بود و این که حکومت جامعه دینی بعد از ۲۵ سال که از رحلت رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- گذشته بود، در اختیار امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- قرار گرفت و آن حق غصب شده به صاحب اصلی برگشت. و امام -علیه السلام- بعد از اصرار شدید عموم مردم با وجود بی میلی شخص خود، سرانجام حکومت را پذیرفت و تا زمان حادثه شهادت خود، حاکم جامعه دینی بود. و زمان تشکیل آن اجتماع از ناحیه امام حسین -علیه السلام- ۲۰ سال از حادثه شهادت امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- گذشته بود.

دیگر اینکه امام -علیه السلام- از آن دوره ۲۵ ساله غصب خلافت، اقدام نظامی و فعالیت سیاسی برای بدست آوردن حکومت جامعه ننمود. و بعد از شهادت آن حضرت، فرزند و وصی و جانشین او یعنی امام حسن مجتبی -علیه السلام- عهده دار حکومت جامعه دینی شد و اما چند ماه بعد به جهت بروز علائمی از نبود زمینه فکری و فرهنگی در جامعه برای برقراری حکومت دینی، ناچار از حکومت صرف نظر کرد و از آن فاصله گرفت.

بعد از شهادت امام حسن -علیه السلام- هم، وصی و جانشین او و صاحب مقام امامت بعد از او یعنی شخص امام حسین -علیه اسلام- اعلام فرمود که به قرارداد صلح امام حسن -علیه السلام- با معاویه عمل خواهد کرد. یعنی امام حسین -علیه السلام- هم به فعالیت سیاسی و نظامی و مقابله آشکار با معاویه اقدام نکرد و نارضایتی خود از حکومت معاویه و فساد دستگاه حکومت را با خطابه ها و نوشتن نامه ها و امثال آنها اعلام می فرمود.

امام -علیه السلام- در فرصت های مناسب به مردم اعلام می کرد که حساب دین خدا و احکام آن، از حساب حکومت برقرار در جامعه جداست و حکومت معاویه یک حکومت عادی بشری فاسد است و ربطی به حکومت دینی ندارد.

با این توضیحات روشن می شود که رفتار امام -علیه السلام- در جریان تشکیل آن اجتماع در سرزمین «مِنا» حکمت خاصی داشت و آن حکمت غیر از مقابله آشکار سیاسی با حکومت و یا تضعیف آن و ضربه زدن به حکومت معاویه و یا اعلام فساد و تبهکاری آن طاغیه و امثال آنها و یا چیزی علاوه بر آنها بود.

حکمت رفتار امام -علیه السلام- از تدبّر در رفتار او و بررسی خطابه شریفش، آشکار می شود و روشن می شود که قصد اصلی آن معلم قدسی به جریان انداختن موضوع «امامت» و «رهبری آسمانی» در اذهان و افکار مردم و فرهنگ جامعه بود و اعلام اینکه «امامت» یکی از ارکان اصلی دین خداست و انسان ها بطور مستمر به دانستن اصول و حدود آن و به ابعاد مختلف آن احتیاج دارند. و اینکه رهبری آسمانی لازم است در جامعه دینی استمرار پیدا کند و آن مقام یعنی «رهبری آسمانی» بعد از رحلت پیامبر خدا -صلی الله علیه وآله- باید در اختیار صاحبان مقام «عصمت وامامت» قرار بگیرد.

در بعضی از مقالات قبلی که در ایام «غدیرخم» و یا سال روز ولادت و یا شهادت امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- در این وبسایت منتشر شد، متذکر شدیم که دین خدا با اعلام آشکار و کامل یعنی «تبلیغ» موضوع امامت و خلافت آن حضرت از طرف رسول خدا -صلی الله علیه وآله- در «غدیرخم» تحقق یافت!

یعنی آن تحقق عمدتاً جنبه علمی و عقیدتی و فرهنگی داشت و آن قبل از جریان حکومت امام -علیه السلام- بود. مراد این است که در همان جریان «غدیرخم» اکمال دین خدا و رسیدن نعمت او به مرحله تمام و کمال نسبت به انسان ها در همان رویداد آن اجتماع عظیم از زائران خانه خدا تحقق یافت و آن قبل از رحلت رسول خدا -صلی الله و علیه وآله- بود.

مراد این است که اگر حکومت ظاهری امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- تحقق ظاهری پیدا نمی کرد و آن وجود مبارک به حکومت هم نمی رسید، باز هم با رفتار رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- و کلام و خطابه او و بیعت همراهان در آن سفر و آن روز با امام -علیه السلام- «اکمال دین» و «اتمام نعمت» تحقق یافته بود، چون با سلب حق حکومت پیامبران خدا -علیهم السلام- فعالیت آموزشی آنها تعطیل نمی شود و با عدم تحقق حکومت رسول خدا -صلی الله علیه وآله- «نبوت» و «رسالت» آن حضرت در دوره قبل از هجرت متوقف نشد و جریان پیدا کرد و آن حکومت در دوره بعد از هجرت به مرکزیت شهر «یثرب» (مدینه) تحقق آشکار یافت.

یعنی، حکومت یکی از شئون مقام «نبوت» و «رسالت» و «امامت» می باشد و در صورت عدم برقراری آن، سایر شئون امکان برقراری و تحقق دارد و صاحبان مقامات مورد بحث می توانند به آموزش های اخلاقی و علمی مردم و برطرف کردن مشکلات آنها در حد امکان و ایجاد زمینه فرهنگی مناسب برای به جریان افتادن صورت کامل دین خدا و تحقق همه فضائل آن برای زمان های بعدی، اکتفاء کنند.

کلام ایام - 347، یادگارهای گرانبها از ماه رمضان - بخش 2
بخوانید

موضوع اصل «امامت» و «رهبری آسمانی» لازم است مورد توجه و تذکر مکرر و مستمر قرار بگیرد و جامعه دینی لازم است اهمال و غفلت در این زمینه را کنار بگذارد. آنچه سبب ضعف جامعه در رسیدن به اهداف متعالی دینی بعد از برقراری «دین خدا» و اکمال آن در جهات آموزشی شد، فقدان رهبری آسمانی و محرومیت مردم از مدیریت جامعه از ناحیه صاحبان مقام امامت و عصمت بود و تبدیل «حکومت حقیقی دینی» به حکومت عادی بشری، بطوری که قبلاً و در بعضی از مقالات قبلی مورد تذکر و توضیح قرار گرفت.

در بیان حکمت رفتار امام حسین -علیه السلام- و خطابه شریف او در شماره قبلی متذکر نکاتی شدیم و در این بخش در ادامه آن مباحث و تکمیل موضوع اصلی مورد نظر آن وجود مبارک قدسی، نکات دیگری را عرض می کنیم:

      هفتم:امام حسین -علیه السلام- در خطابه خود عمدتاً به ذکر فضائل امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و بیان فضائل آن حضرت در کلام و رفتارهای رسول خدا -صلی الله علیه وآله- پرداخته و آن مطلبی است علاوه بر اثبات حقانیت او در امر خلافت و حکومت! چون زمان بیان آن مطالب، امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- به مقام شهادت در راه دین خدا رسیده بود و فضائلی علاوه بر فضائل قبلی از آن وجود قدسی ظهور یافته بود. و دیگر اینکه آن حضرت در چند سال آخر عمر خود، حکومت جامعه را به دست گرفته بود و عموم افراد جامعه تردیدی در حق حکومت و خلافت او نداشتند و اصرار شدید و عمومی افراد جامعه دینی به پذیرش حکومت از طرف او، خود دلیل آشکاری بر این مطلب بود.

اما فضائل امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- و یادآوری و بیان مکرر آنها موقعیت خاص مقام «امامت» و « رهبری آسمانی» و استمرار آن را برای مردم آن زمان و زمان های بعدی آشکار می ساخت و فضائل دین خدا و جهات علمی و اخلاقی و عقیدتی آن را روشن می نمود. لذا امام حسین -علیه السلام- در مقام بیان فضائل دین خدا برای عموم انسان ها، چه در آن زمان و چه برای زمان های بعدی به معرفی مجدد موقعیت خاص آن حضرت اقدام نمود! موقعیتی که رسول خدا -صلی الله علیه وآله- در سخنان و رفتارهای خود بطور مکرر متذکر آن شده بود، اما حوادث اجتماعی و به دست گرفتن حکومت جامعه از طرف دیگران و انسان های عادی سبب غفلت و اهمال در آن زمینه شده بود.

     هشتم: امام حسین -علیه السلام- در کلام و خطابه خود در اجتماع تشکیل یافته در سرزمین «مِنا» به حاضران فرمود که بعد از مراجعت از سفر «حج» به محل زندگی خود، جریان آن اجتماع و سخنان او را به افراد مورد اعتماد اطلاع دهند و آنها را به سوی مقام امامت دعوت کنند.

رفتار امام -علیه السلام- در این جهت هم شباهت کاملی با رفتار رسول خدا -صلی الله علیه وآله- در «غدیرخم» و آن اجتماع عظیم تشکیل یافته در آن مکان داشت، بطوری که آن حضرت در خطابه خود در آن اجتماع روز غدیر، خطاب به حاضران فرمود:

« لِيُبَلِّغَ الشَّاهِدُ اَلْغائِبَ » یعنی: باید کسانی که حضور دارند آن جریان و سخنان او را به افراد غائب بطور کامل ابلاغ کنند. بطوری که خود امام حسین -علیه السلام- در کلام شریف خود فرمود:

«اُنْشِدُکُمُ اللهَ أَتَعْلَمُونَ اَنَّ رَسُولَ الله -صلي الله عليه وآله- نَصَبَهُ يَوْمَ غَديرِ خُمٍّ فَنادي لَهُ بِالْوِلايَةِ، وَقالَ: لِيُبَلِّغَ الشَّاهِدُ اَلْغائِبَ» یعنی: شما را به خدا سوگند می دهم! آیا می دانید که رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- روزغدیر خم او [ علی -علیه السلام-] را به ولایت [سرپرستی جامعه دینی] نصب کرد و فرمود باید افراد شاهد [حاضر] به غایبان برسانند.

      نهم: امام -علیه السلام- در بیان وجه کلام و رفتار خود فرمود:

«أَتَخَوَّفُ انْ يَدْرُسَ هذَا الْأَمْرُ وَ يَذْهَبَ الْحَقُّ وَ يَغْلِبَ، وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْكافِرُونَ» یعنی: من می ترسم (نگران هستم) که این امر کهنه شود و حق از بین برود و مغلوب گردد. و ، الله نورش را به اتمام می رساند، اگر چه کافران از آن کراهت داشته باشند.

از بیان این عبارت در خطبه شریف روشن می شود که قصد اصلی امام -علیه السلام- از تشکیل آن اجتماع به جریان انداختن موضوع «امامت» و «رهبری آسمانی» و تذکر معارف آن بود و اینکه صورت حقیقی «دین خدا» را باید از صورت های تقلبی و ساختگی جدا کرد و رفتارهای حکام عادی بشری در جامعه دینی را نباید به حساب دین خدا گذاشت.

      دهم: اداره جوامع دینی و برقراری نظام عقیدتی و اخلاقی و احکام آن در اصل، احتیاج به شخصیت های قدسی و صاحبان علم مخصوص و قدرت مخصوص دارد و آن شخصیت ها در اصل عبارتند از صاحبان مقام «نبوت» و «رسالت» و چون باب نبوت و رسالت با ظهور و رحلت پیامبر خاتم -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- بسته شده، لذا حجت خدای سبحان -عزّوجلّ- در روی زمین و سفیر او در بین انسان ها دارای مقام «امامت» خواهد بود. طبعاً لازم است صاحبان مقام امامت و خلافت رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- دارای فضائل و امتیازات پیامبران باشند، لذا رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- در معرفی امام امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- به مقام خلافت، متذکر فضائلی از آن حضرت می شد که به آن مقام و موقعیت خاص ارتباط داشت. بطوری که امام حسین -علیه السلام- هم به بعضی از آن فضائل درباره امیرالمؤمنین -علیه السلام- و ذکر و بیان آنها از طرف رسول خدا -صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ- اشاره ای فرمود، از جمله:

«اُنْشِدُکُمُ اللهَ أَتَعْلَمُونَ اَنَّ عَليَ بْنَ اَبي طالِبٍ کانَ أَخا رَسُولِ اللهِ -صلي الله عليه وآله- حينَ آخي بَيْنَ اَصْحابِهِ فَآخي بَيْنَهُ وَ بَيْنَ نَفْسِهِ» یعنی: شما را سوگند می دهم به الله، آیا می دانید که علی بن ابی طالب،برادر رسول خدا -صلی الله علیه وآله- [محسوب] شد، هنگامی که آن حضرت بین اصحابش، برادری برقرار کرد، پس او [علی بن ابی طالب] را برادر خودش قرار داد.

همچنین در جریان «غزوه تبوک» به او فرمود:

«أَنْتَ‏ مِنِّی‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ وَ أَنْتَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعدی» یعنی:منزلت تو نسبت به من، منزلت هارون نسبت به موسی است و تو سرپرست هر مؤمنی هستی بعد از من.

این بحث -ان شاء الله تعالی- در شماره های بعدی و بیان جریان «غدیرخم» و موضوع «رهبری آسمانی» ادامه خواهد یافت.

الیاس کلانتری

۱۴۰۲/۰۹/۰۱

 

 

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن