کلام ایام-۴۳۶، تأویل قرآن کریم و حفاظت از حقوق آیندگان

بخش سوم*

کلیات*

  • تأویل قرآن از سنخ لفظ و معنا نیست.

  • پدیده های رفیع فوق ادراکات عادی انسانی.

  • علم به تأویل قرآن در اصل اختصاص به ذات قدوس الله دارد.

  • خدای سبحان علم به تأویل قرآن را به راسخان در علم عطا فرموده است.

  • مردم زمان حیات دنیوی پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- هم نیازی به تأویل قرآن داشتند.

  • بهره انسانها از تأویل قرآن.

  • تجلی علم به تأویل قرآن در رفتار ها و سخنان و مجموعاً سیره شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم).

  • نوع بهره انسانها از علم به تأویل قرآن.

  • انواع فعالیت های پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم- در مقام رسالت و نبوت.

  • فقط برخی از انسانها ظرفیت لازم برای دریافت حکمت را دارند.

  • نظر علامه طباطبائی درباره «کتاب و حکمت» در آیه سوره جمعه.

  • ضرورت جهاد برای تنزیل قرآن.

در بخش قبلی از این سلسله مقالات یعنی کلام ایام -۴۳۴  بحث منتهی شد به موضوع ضرورت توجه به تأویل قرآن در زمان رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – و قبلاً متذکر شدیم که تأویل قرآن از سنخ لفظ و معنا نیست بلکه مراد از  آن پدیده های عظیم و حقایق رفیعی است که خدای سبحان در عوالم فوق عالم ماده آفریده و علم به صورت حقیقی آن مخلوقات و پدیده ها در وسع ادراکات عادی انسانی نیست و خدای سبحان از آن حقایق رفیع و فوق فهم عادی انسانی ،صورت نازل شده ای در کتاب آسمانی برای انسانها فرستاده و آیات قرآن مشتمل بر صورت تنزیلی آن حقایق است ! اما علم به حقیقت خارجی آن حقایق که تأویل قرآن کریم است ، اختصاص به ذات قدوس الله دارد و او صورتی و مرتبه ای از آن علم را به «راسخان در علم» یاد می دهد و راسخان در علم در این زمینه ذوات مقدسه معصومین – علیهم السلام- هستند.

انسانها وقتی از دنیا رفتند و موانع ادراکی دنیوی برای آنها از بین رفت «تأویل قرآن »  و خود آن حقایق رفیع را مشاهده خواهند کرد. یعنی مرحله ای و مرتبه ای از آن علم را که ذوات مقدسه معلمان آسمانی و حجت های پروردگار عالمیان در عالم دنیا داشتند.

اما علم به تأویل قرآن در عالم دنیا در شخصیت و ایمان و رفتارها و بصیرت «راسخان در علم» تأثیراتی دارد. تأثیراتی عمیق و فوق افهام عادی. و جاذبه های رفتاری و فضائل اخلاقی خاص و شخصیت متعالی و کرامات نفسانی آن ذوات مقدسه به آن علم و آن تأثیرات ارتباط دارد. و آن رفتارهای کریمانه خاص رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – و آن مرتبه از محبت به انسانها حتی دشمنان و حتی کسانی که اسلحه برداشته و از مسافتی دور بقصد جنگ با او و بقصد کشتن او می آمدند از علائم و نشانه های آن علم بود.

سهمیه انسانها از علم به تأویل قرآن که به شخص رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- و حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا – سلام الله علیها- و صاحبان مقام عصمت و امامت – علیهم السلام- عطا شده ، در اصل همان تأثیراتی است که از سیره شریف  آنها و از آموزشها و سخنان آنها دریافت می شود و در افکار و عقاید و رفتارهای افراد و فرهنگ جامعه دینی و بطور غیر مستقیم در فرهنگ عمومی جهانی نفوذ کرده است .

پس مردم زمان حیات دنیوی رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- هم نیازی به «تأویل قرآن» بطور غیر مستقیم و با واسطه داشتند و آن نیاز در حد امکان از رفتارهای متعالی و جاذبه های اخلاقی و شخصیتی وجود مبارک رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- تأمین می شد و آثاری در فرهنگ جامعه دینی و دیگر جوامع برای مردم آن زمان و برای آیندگان به وجود می آورد.

 حاصل کلام اینکه اراده و مشیت خدای سبحان این بود که آخرین پیامبرش با هدایتی از طرف او و دین حق در یکی از مناطق زمین استقرار یابد و آموزشهای خدای علیم حکیم و پیامها و دستورات او را با رفتارها و سخنان خود به انسانها منتقل کند و آنها را در راههای  حقیقی حیات رهبری کند ، و لازمه تحقق آن اهداف، استقرار قرآن مجید در بین مردم و سطح جامعه دینی بود ، جامعه ای که رو به گسترش بود و در حال ارتباطهای علمی و فرهنگی با جوامع دیگر.

از طرف دیگر چون انسانها در سطوح مختلف ادراکی و استعدادی قرار دارند و نیاز های علمی آنها با یکدیگر متفاوت است از عامه انسانها تا دانشمندان و دانشمندان متعمق و متخصص در رشته های مختلف، با استقرار اصل قرآن در جامعه دینی و امکان ارتباط با آن همه انسانها با استعداد ها و نیازهای متفاوت می توانند نیازهای علمی خود را تأمین کنند. یعنی هم از تنزیل قرآن بهره مند شوند و هم بطور غیر مستقیم از تأویل قرآن سهمیه ای دریافت کنند. البته چون علم به تأویل قرآن در اصل اختصاص به ذات قدوس الله دارد و صورت تعلیمی آن از طرف الله هم اختصاص به «راسخان در علم» دارد، لذا بهره انسانها از آن ، علم به تأویل و بطور مستقیم نیست! بلکه از نوع تأثیراتی است که تأویل قرآن در اخلاق و رفتار و سخنان آن ذوات مقدسه به وجودآورده و در سیره قدسی آنها منعکس می شود.

 به این موضوع ارتباط می یابد آیاتی از قرآن که متضمن بیان وظایف رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- و برنامه آموزشی آن حضرت می باشد از جمله:

«هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يتْلُو عَلَيهِمْ آياتِهِ وَيزَكِّيهِمْ وَيعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ – وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» (الجمعة/۲-۳) یعنی : اوست آنکه در بین تعلیم نیافته ها رسولی از بین خودشان مبعوث فرمود که آیات او را بر آنها تلاوت می کند و آنها را رشد روحی می دهد[یا پاکیزه شان می گرداند] و به آنها کتاب و حکمت یاد می دهد و آنان قبلاً در ضلالت[وگمراهی] آشکاری بودند. و دیگرانی از آنها که هنوز به آنها نه پیوسته اند و ، الله صاحب فضل عظیمی است.

در این دو آیه کریمه(الجمعة/۲-۳) اصول برنامه رسالت رسول اکرم – صلی الله علیه و آله و سلم – معرفی شده و آن چند اصل عبارتند از:

۱ – تلاوت آیات قرآن و یاد دادن آنها به مردم

۲ – تزکیه انسانها

۳ – آموزش کتاب

۴ – آموزش حکمت

تلاوت آیات قرآن و یاد دادن الفاظ آنها به مردم عبارت است از همان «تنزیل قرآن» که قبلاً متذکر آن شدیم.تزکیه انسانها یعنی رشد دادن و پاک کردن اخلاق آنها.

آموزش کتاب و حکمت یعنی آموزش دو نوع از معانی آیات قرآن. نوعی از آن برای عموم انسانها است و آن معانی ظاهری و لفظی و ابتدائی آیات است و نوع دیگر برای گروهی از انسانها است که قدرت دریافت «حکمت» را دارند و حکمت در این آیات نوعی از معانی عمیق و رفیع آیات قرآن است که فقط گروهی مستعد، قدرت فهم و درک آنها را دارند . بطوریکه خدای سبحان در کلام خود فرمود:

«يؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يشَاءُ وَمَنْ يؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِي خَيرًا كَثِيرًا وَمَا يذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ» (البقرة/۲۶۹) یعنی : او حکمت را عطا می کند[می بخشد] به هر کسی مطابق مشیت خودش و به هرکس حکمت داده شود، خیر فراوانی داده شده، و متذکر آن نمی شوند جز صاحبان عقل سالم و خالص.

علامه طباطبائی در تفسیر آیه کریمه فوق از سوره جمعه آورده است :

«تعلیم کتاب بیان الفاظ آیات و تفسیر معانی مشکل آن است و مقابل آن تعلیم حکمت قرار دارد که عبارت است از معارف حقیقی است که قرآن متضمن آن است »(۱) یعنی معارفی که قرآن آن را در درون خود دارد.

281- آیا کارهای حضرت خضر در زمان همراهی با حضرت موسی توجیه شرعی داشت؟!
بخوانید

پس لازمه یاد گرفتن معانی ظاهری و اولیه قرآن و هم معارف حقیقی عمیق آن که به آنها حکمت گفته شده و هم هر نوع دیگری از معانی و معارف آن و هم تأثیر پذیری از تأویل آن مستلزم برقراری اصل و تنزیل آن در جوامع انسانی است. چه در زمان حیات دنیوی رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – و چه در زمانهای بعدی و  همه زمانها.

ضرورت جهاد برای تنزیل قرآن

قرآن مجید ارکان اصلی «دین خدا» را تشکیل می دهد و متضمن معارف اصلی آن است ! و خدای سبحان اراده فرموده که دین خود را بر همه ادیان پیروز گرداند ،لذا لازم است جهت تحقق آن اراده ، اصل قرآن و صورت تنزیلی آن در جامعه دینی استقرار یابد و جهانیان بتوانند با آن آشنا شوند و به آن ایمان پیدا کنند. همچین اهل تحقیق و دانشمندان و صاحبان عقل سالم و کامل بتوانند به معانی رفیعی از آن راه بیابند و نیازهای علمی خود را از آن بدست آورند. پس برای رسیدن به این مقصد لازم است و جهت انتشار معارف آن و آشنا شدن انسانها به آن و برقراری آن در جوامع دینی و جوامع دیگر مرتبط با آنها فعالیت های زیادی بعمل آید و جهت تحقق این منظور و رسیدن به این هدف و مقصد با شکوه احتیاج به قدرت و علم و فضائل پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- وجود داشت و آن وجود مبارک قدسی با زحمات طاقت فرسا و فعالیت های عظیم و مستمر و فداکاریها و به خطر انداختن حق حیات خود، سفینه دین توحیدی را به ساحل امن هدایت کرد.

کتاب خدا دارای جاذبه های فراوان شدیدی است و در اصل برای جذب انسانها بسوی دین توحیدی همان جاذبه های فوق عادی و زیبائی ها و محتوای علمی و حکمت های آن کفایت می کند و نباید موانع بزرگی در مسیر این جریان قرار بگیرد، اما خواه و نا خواه موانعی در سر راه آن به وجود آمد ، همچنانکه تمامی پیامبران خدا در مسیر اهداف خود با موانع زیادی مواجه شدند . و در رأس آن موانع جنگ با مخالفان و دشمنان دین خدا بود. عده ای از مردم در جوامع مختلف دائماً با دین خدا و گسترش آن مخالفت می کردند و در سر راه پیامبران و پیروان آنها موانعی به وجود می آوردند و حتی اقدام به جنگ می کردند .

مخالفان پیامبر خاتم – صلی الله علیه و آله و سلم- و دشمنان دین خدا از همان زمان شروع دعوت دینی به کارشکنی در مقابل آن حضرت و ایجاد موانع در سر راه او اقدام کردند. و وقتی از طریق تهمت زدن و دروغ گفتن به نتیجه مطلوبی نرسیدند و متوجه شدند که جاذبه های قرآن در بین انسانها و بالخصوص جوانان در حد فوق انتظاری نفوذ کرده در حال گسترش سریع است ، اقدام به لشکر کشی و ایجاد جنگ کردند.

پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- به لحاظ استدلال های عقلی طبعاً حق داشت که کلام خدا را به گوش بنده های او برساند و این حق قابل کتمان نیست و مخالفان دین خدا حتی طبق معیار های عقیدتی خود حق مخالفت با آن حضرت و دین خدا را نداشتند تا چه رسد به ایجاد جنگ و مقابله نظامی ! اما آنها که اعتنائی به استدلالهای عقلی و احتجاجات قرآن مجید و پیامبر خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- نداشتند و اعتیاد به عقاید سخیف «بت پرستی» و آلودگی های شرک بالخصوص یکی از انواع آن یعنی «خود پرستی» مانع توجه به هر نوع استدلالی در آن ها می باشد .

موعظه و نصیحت و خیر خواهی و استدلال عقلی و سخنان در اصل دلنشین ، درباره مشرکان و بت پرستان مثل استدلال علیه اعتیاد به مواد مخدر برای معتادان است ! و غالباً تأثیر قابل ملاحظه ای در آنها ندارد. یعنی قدرت و  کشش شیطانی اعتیاد در آنها قوی تر از کشش عقل و علم است .

نقش تأویل قرآن در فرهنگ دینی در زمانهای بعد از رحلت پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم)

استقرار قرآن مجید و استقامت آن در مقابل آن همه مخالفان و جنگهائی که برای از بین بردن آن به راه انداختند و شکست کفار و مشرکان و همه تبهکاران مخالف آن ، به تأویل آن یعنی حقیقت اصلی و مقام رفیع علمی آن ارتباط دارد ! ارتباطی نیرومند و عمیق . نفوذ جاذبه های قرآن کریم در قلوب سالم انسانها اجتناب ناپذیر است و فطرت انسانهابا آن جاذبه ها سنخیت کامل دارد ! و آن چیزی نبود که مخالفان و دشمنان دین خدا بتوانند در دراز مدت جلو آن تأثیرات را در قلوب انسانها بگیرند ! لذا لازم بود با انواع هزینه های سنگین و انواع فداکاریها موقعیت اصلی قرآن و صورت تنزیلی آن را حفظ کرد و رسیدن به این مقصد متعالی ، احتیاج به علم و قدرت روحی و اخلاص و استقامت در حد رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- داشت و آن اوصاف فقط با شخصیت قدسی امام امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- تناسب داشت .

او حجت خدا در روی زمین و وارث کمالات و فضائل پیامبران خدا بالخصوص وجود مبارک خاتم پیامبران یعنی حضرت محمد- صلی الله علیه و آله و سلم- و تربیت یافته مستقیم و بدون واسطه آن حضرت بود .

امام – علیه السلام- طبق دلالت آیه مباهله و احادیث نقل شده از وجود مبارک رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت واجد همه فضائل و کمالات رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم- بود جز عنوان «نبوت» بطوریکه آن وجود مبارک – صلی الله علیه و آله و سلم- در کلام مشهور خود – که بصورت متواتر نقل شده – به او فرمود :

« أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیّ بَعدی»(۲) یعنی تو [ای علی ]نسبت به من موقعیت هارون را داری نسبت به موسی [علیهما السلام] جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.

توضیح اینکه در «آیه مباهله» و نقل جریانات مربوط به آن، امام – علیه السلام- نفس رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم – یعنی بمنزله خود آن حضرت  محسوب شده است . خدای سبحان فرمود:

«فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (آل عمران/۶۱) در این آیه کریمه که به «آیه مباهله» مشهور است . خدای سبحان بطور ضمنی امیرالمؤمنین علی – علیه السلام- را «نفس» رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- نامیده! چون از مردان جز خود آن حضرت و شخص امیرالمؤمنین علی -علیه السلام- شخص دیگری در جریان مباهله با مسیحیان نجران حضور نداشت.

ایجاد آن موقعیت مناسب برای تنزیل قرآن احتیاج به قدرت و علم و فضائل دیگر رسول الله – صلی الله علیه و آله و سلم- و پشتیبانی و ناصری و معینی مثل جانشین و خلیفه او امام علی – علیه السلام- داشت و آن مقصود بطور کامل تحقق پیدا کرد و لازمه برقراری همه صورت تنزیل قرآن و هم تأویل آن ،احتیاج به علم و قدرت و دیگر فضائل امیرالمؤمنین – علیه السلام- داشت که آن هم بطور کامل تحقق پیدا کرد و پرچم قرآن برای همه جهانیان و همه زمانها برافراشته ماند ، بطوریکه هرگز امکان سرنگونی آن وجود نخواهد داشت .

این بحث در شماره های بعدی ادامه خواهد یافت (ان شاءالله تعالی)

الیاس کلانتری

۱۴۰۰/۰۲/۲۸

پاورقی ها:

۱ – المیزان فی تفسیر القرآن ، علامه طباطبائی ، تفسیر آیه ۲ از سوره الجمعه

۲ – این حدیث مشهور در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت بطور مکرر نقل شده و تواتر آن قطعی است.

برچسب ها
دکمه بازگشت به بالا
بستن